جامعه غیر قابل پیش بینی این عنوان نقدیست که اخیرا عباس عبدی از عوامل خود حکومت اسلامی در باره حوادث پس از مضحکه انتخاباتی نوشته است. امروز دیگر این تنها عباس عبدی نیست که دغدغه چگونگی دوام و بقای ماشین سرکوب و جنایت اسلامی را دارد. امروز دیگر نه عباس عبدی بلکه تمام جناحها و فرقه های حکومت اسلامی سرمایه داران٬ از باندهای راست سیاه تا سبزهای جنایتکار اصلاح طلب و از نیروهای راست پرو غرب تا کشورهای سرمایه داری اروپا و آمریکا٬ همه با هم برای چگونگی و ادامه کاری حاکمیت سیاه اسلامی دخیل مشترک بسته اند. همه نگران روند اوضاع ايران اند چون ميدانند داستان برسر "انتخابات" نيست. منافع هر یک از این باندهای حرفه ای دستگاه قتل و جنایت و دزدی به طریقی به خطر افتاده است. از اکبر گنجی سازمانده زندانها و شکنجه گاهها، تا رفسنجانى "مرد عبور از بحران"، از کروبی و موسوی با علم و کتل سبز تا خامنه ای و احمدی نژاد قاتل٬ از بنگاههای سخن پراکنی بی بی سی و صدای آمریکا تا فرخ نگهدارها و نهضت آزادى و امثالهم٬ از وحشت سرنگونى براى "اسلام خوش خیم" و "جمهوری اسلامی اصلاح و تعدیل شده" عرق ميريزند و بجائى نميرسند! اوضاع بسیار ملتهب و پیچیده است و واقعا هم آینده برای همه این اردوى ارتجاع بسیار مبهم است.
عباس عبدی می گوید: بنظر من مهمترین ویژگی جامعه ما پس از انتخابات که منفی هم هست غیر قابل پیش بینی بودن آن است. در جای دیگری می گوید: ربط دادن حوادث بعد از انتخابات به کشورهای خارجی و عده ای سیاستمدار داخلی این عوض کردن صورت مسئله است و مسئله همچنان به قوت خود باقیست! او همچنین اضافه می کند هیچ کس نه در ساختار قدرت حکومت اسلامی و نه در میان منتقدان تصور حوادث پس از انتخابات را نمی کرد. او میگوید نباید تصور کرد که مردم مشکل اعتراض جدی و حادی ندارند و به تاکید می گوید نباید تصور کنیم این بحرانها را کشورهای خارجی و عده ای سیاست مدار داخلی ایجاد کرده اند و این اتفاقات ریشه در واقعیتهای اجتماعی ندارد ! ؟ همه این حضرات بخصوص آقای عبدی خطر را احساس کرده اند. همین چند روز پیش علی مطهری از جمله اوباش حکومتی در مجلس با صراحت می گفت: الان مسئله و مشکل ما اختلاف جناحها نیست الان مشکل همه ما احساس خطر برای بقا کل حکومت جمهوری اسلامیست !حرفى که روزى صد بار از زبان عوامل جمهورى اسلامى ميشنويم.
اما این احساس خطر چیست و از کجا آمده است؟ این شبح مرگ از کجا و چرا و چگونه اینچنین برای نابودی و انهدام جمهوری اسلامی به پرواز در آمده و خواب را از چشمان کارگزاران ریز و درشتش ربوده است؟ حوادث، اتفاقات، خطر، بحران، و بسیاری دیگر از این عناوین که خواب همه این جن زدگان را آشفته نموده٬ اساسا اسم رمز بزرگ انقلابى اجتماعى است. اسم رمز شرايط و دورانى است که آغاز پايان جمهورى اسلامى است و نيروهاى فعاله آن مدتهاست برای نابودی و امحای سیستم ضد انسانی و حاکمیت اسلامی سر مایه داران بميدان آمدند و با وجود همه فراز و نشیب ها تلاش ميکنند راه پيشروى خود را باز کنند. مشکل مردم تنها سرکوب و شکنجه و تجاوز و زندان در دو ماه گذشته نیست. جمهو ری اسلامی با همه باندهای آدم کشی سیاه و سبزش بیش از 30 سال است زندگی دهها میلیون انسان را به کام فقر و نابودی و انهدام کشانده است. 8 سال جنگ فرسایشی و بی هدف، تحمیل فقر و بیحقوقی مطلق به زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش، سرکوب وحشیانه مبارزات حق طلبانه مردم در کردستان و ترکمن صحرا، بیکاری روز افزون میلیونها نفر جوان آماده به کار و تحصیل کرده، آپارتاید جنسی و بیحقوقی برده وار زنان بمثابه موجودات درجه چندم در زیر سایه سیاه حکومت اسلامی، بیحقو قی مطلق کودکان، 30 سال شکنجه، تجاوز و اعدام و قتل عام دهها هزار کمونیست و مخالف سیاسی، 30 سال خفقان مذهبی و سیاسی و سرکوب، و در مجموع 30 سال حاکمیت ننگ و نفرت و کثافت اسلام و سرمایه داری٬ انسانهای زحمتکش و به جان آمده را برای آزادی، برابرى و رفاه و بر علیه حکومت جانیان اسلامی به میدان کشیده است.
مردم آزادی می خواهند، رفاه می خواهند٬ برابری می خواهند. مردم و جوانان خواهان یک زندگی مدرن و مرفه و شاد مطابق استانداردهای انسان متمدن امروز اند. "یا حسین و الله و اکبر و میر حسین و رو سریهای گلدار" ربطی به جوانانی که خواهان برچیدن همه دیوارهای تبعیض جنسیتی هستند ندارد. هذیان گویی و شکمهای سیر عباس عبدی و کروبی و فرخ نگهدارها که از فرط رفاه و پرخوری در حال ترکیدن است٬ اکیدا هیچ ربطی به کارگران گرسنه ای که ماههاست ناچیزترین دستمزدهایشان را دریافت نکرده اند ندارد. ناسیونالیستهای افراطی وطن پرست و سینه چاکان پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان به همراه انواع راستهای پرو غرب چه ارمغان و تحفه ای برای انسانهای زحمتکش و گرسنه ای دارند که بشدت تشنه رفاه و آزادی و برابری اند؟ اینها همه در تحلیلها و در تفسیرهای وارونه شان از واقیتهای موجود چه پیامی برای کارگران و زحمتکشان دارند؟ شعار آب و خاک و پرچم و تقدس این همه اباطیل کجایش برای کارگر گرسنه لقمه اى نان و زندگی می شود؟ "وطنی" که در آن سهم ما کارگران و زحمتکشان فقط کار و گرسنگی و محرو میت است چه وطنیست؟ عظمت و سر بلندیش هم پشیزی نخواهد ارزید. مشکل و هدف همه حضرات ریز و درشت یک چیز است: همه احساس خطر کرده اند! از برچیدن نظم سرمایه داری موجود هراسان و وحشت زده شده اند. واقعیت اینست امروز دیگر کراوات و عمامه و پرچم شیر و خورشید نشان و خاک و علم و کتل سبز حرف واحدى دارند: خطر انقلاب در راه است و باید با توسل به هر شگردی راه را بر این انقلاب و شورش گرسنگان بست! برای همه اینها و کشورهای سرمایه داری غرب هدف یک چیز است: حفظ نظم و نظام ضد انسانی سر ما یه داری موجود! تفاوت عبا و عمامه و پرچم و... تنها در ظاهر امر است و ما هیئت و هدف مشترک همه این بورژواهاى ضد کارگر و ضد جامعه را براى حفظ وضعیت موجود و تداوم استثمار روز افزون و تحمیل فقر و بی حقوقی بیشتر به زندگی انسانهای کارکن بدرستى ميبينيم.
جدالى که در سطحى وسيع و کيفى شروع شده است تنها ميتواند با پيروزى کارگرى به سر منزل مقصود برسد. تضاد منافع و اهداف جنبشها و جريانات درگير بيشتر از روشن است. نه پيروزى ما کارگران محتوم است و نه مردم به جمهورى جهل و جنايت سرمايه ديگر اقتدا ميکنند. اين يک جنگ واقعى است و نتيجه جنگ هم از پيش نامعلوم. تماما به اين گره خورده که طبقه ما و کارگر و کمونيسم درايندوره چکار ميکند. ما بعنوان نيرو و طبقه انقلابى دراين جنگ براى به کرسى نشاندن رفاه، برای آزادی، برای برابری٬ برای اعاده حرمت و سعادتمندی و خوشبختی انسانها تلاش ميکنيم. ما موظفيم موانع را کنار بزنيم و راه برپائى يک انقلاب شکوهمند کارگری و سوسیالیستی را هموار کنيم. *